محال ترگور عبارت از برخی جبال و تلال و مراتع و دهاتیست که بانضمام دره دیری از طرف جنوب به اراضی محال دشت و از طرف مشرق به اندرون ملک ارومیه و از طرف شمال به کوه‌های طرف یسار رود نازلو از قبیل کوه بی‌کوس و گردنه بی‌سان و کوه کرفس و کوه بایدوست که مهندس‌ها اسامی این کوه‌ها را در نقشه کوه سرخای تاجدار و کر مجوله و گردنه کنه میش و بایدوست ضبط کرده‌اند و از طرف مغرب به کوه‌های سمت مغرب دره دیری که از سلسله متصله کوه قندیل و ذرات آن از طرف کوه زرینه عبارت از ذروه کوه میدان ایلی و آستین کی‌رش و کوه شکل بلاغی به عبارت آخری شکر بلاغی است محدود است.

دره دیری عبارت از دره طولانیست که از ذروه کوه رزینه شروع کرده و رو به شمال شرق تا قلعه برده‌رش و بالای قریه مخروبه ارزین حاکم نشین سابق مرگور ممتد گردیده. قراء برده‌رش و بی‌سدک که مهندس‌ها در نقشه سرحد بی‌زقدی ضبط کرده اند و ایلکه علی ضبط کرده‌اند و عالی آوا که علی آباد ضبط کرده‌اند و آوکه دوآور ضبط کرده‌اند و بوتریان که بانی ضبط کرده اند و اربیلان و دیری و چم پاس و شروتیان و مار بی شو و یاکین و کره سر و کلان کانی و هرمی و ماشکان را. این چهارده آخری را مهندس ها هیچ در نقشه ننموده اند. همگی درمیان دره مذکور واقع و ملک ایران هستند ولکن عثمانیه وقت غصب قطور بغیر حق تجاوز و غصب کرده اند و شاخه عمده رودخانه نازلو که منبع آن کوه کلندر یعنی رشته کوه زرینه و در آنجا برده ماشکان مشهور است از میان این دره رو به شمال شرق جاریست تا رسیدن بمحاذی قلعه برده رش و قلعه مخروبه ارزینه که اولی در دهنه سمت اندرون این دره و دیگری در بیرون دهنه آن واقع است رو به مشرق جنوب گذشته موسوم برده ارزین می شود و در محاذی اواخر حد جنوبی محال برادوست آب برادوست نیز که یکی از ذرات منابع آن ذروه شکل بلاغی است داخل آن شده موسوم بر ده نازلوی می گردد و بعضی همان شاخه اولی را پس از گذشتن از تنگه (مسجد) رشن به طرف ارزین رود نازلو می گویند. درین کتابچه نیز در تعریف حد شمالی ترگور به همین اعتبار رود نازلو تعبیر شده است.

کوه‌های طرف مغرب دره دیری عبارت از همان سلسله متصله کوه قندیل و ذرات موسوم به رزینه و میدان ایلی و آستین کی‌رش و شکل بلاغی است که آب طرف شرقی این سلسله به دره دیری و آب طرف غربی آن به محال کور عثمانی جاریست و کوه های طرف مشرق دره مذکور که مابین این دره و جولکه ترگور واقع و عبارت از رشته پشته قرق میربهال است. اگر چه به نحویکه در جزو محال دشت مذکور شد، از یک طرف اتصال به کوه زرینه دارند ولکن از این طرف منتهی به یمین رود نازلو شده، به منزله پشته و شاخه می‌باشد.

از اصل تنه سلسله سرحدیه کوه قندیل علیهذا صلاحیت سرحد بودن بین‌الدولتین را ندارد زیرا که در تعیین حدود عمده میزانی که بین الدول معروف و متداول است این است که حتی المقدور تنگه ای مشرف به اندرون مملکت حد طرفین را به همان طرف واگذاشته، دیگری را مدخل به آن ندهند، تا بدینواسطه برای هیچیک مقدور نشود که خودشان با عشایر متعلقه بر ایشان علی الغفله از تنگه مشرف باندرون مملکت خصم یکدفعه هجوم آور شده باعث خرابی بی هنگام آنطرف شوند. فرنگیها این معموله ملاحظه را ملاحظه جغرافیه میگویند.

 

بالجمله اسامی ذرات کوههای طرف مشرق دره مزبور که میان آن و جلگه ترگور واقع شده اند از محل اتصال کوه زرینه عبارتست از کوه چهل برد و زیارت بی نویان و گردنه بهال و قرق میر بهال و سرسی تاوژ و کوه سه کوشه و کوه شیوه حسبه که ذروه غربی قریه ارزین ومحل انتهای آن رشته بیمین رود ارزین میباشد و ذروه طرف یسار این رودخانه در محاذی شیوه حسبه ذروه کوه کرفس است که در بیان حد شمالی این محال مذکور شد.

 

قطع نظر از اینکه مباشرین عثمانیه دره دیری را غصب کرده اند، عشیرت هرکی که از تبعه عثمانیه و قریب سه هزار خانوار و گذران ییلاقیه آنها منحصر به جبال سرحدیه این محالات است، اکثر دهات این محال را به موجب قباله از اهالی ارومیه ابتیاع نموده علاقه تام و تمام ملکی در آنجاها به هم رسانیده اند. چنانکه تمامی دهات مسکونه محال مذکور عبارت از قریه تلو و تولکی و شیبان و ماوانه و حکی و بالولان و آوده و خانگه و هاروران و دوست آلان و اشیک و عنبی و یاوار است. به قراریکه می گفتند نصف تلو و ثلث شیبان و تمامی حکی  و بالولان و آوده و پنج دانگ و نیم خانگه و نصف هاروران و تمامی دوست آلان و آشیک و دو ثلث عنبی را طایفه هرکی ابتیاع نموده است.

فدوی در ایام بودن سرحد کیفیت را خدمت اولیای دولت علیه معروض داشت که موجب استحضار گردیده هم راه این مبایعه را سد کنند و هم به رفع مبایعات گذشته تدبیری فرمایند. حقیقتا حل این عقده از اهم مهام دولتی میباشد. در کوه های این محال جمعی از طایفه هرکی و بعضی از طوایف شکاک ییلامشی می نمایند. محل ییلاق طوایف مزبوره شکاک دره دیری می‌باشد.

 

تَرگَوَر یا تِرگَوَر تغییر شکل یافته از سه واژه “تِر”  “گَه”  و “وَر” یا همان ” وار”  می باشد که به معنای سرزمین  می باشد. “تِر” به معنای سیر یا اشباع ، “گَه” یا همان جَه یا جا  و “وَر” یا همان ” وار”  به معنای سرزمین است. تِرگَوَر به معنی سرزمین سیر یا اشباع است.

کیومرث حاجی محمدی؛ پژوهشگر حوزه فرهنگ و تاریخ